یادداشت های یک مهاجر افغان

ساخت وبلاگ
" />آدم نمی‌داند بخندد یا گریه کند، بیشتر شبیه طنز است. طالبان را می‌گویم ، دلقک‌هایی که آمده ‌اند تا حکومت داری کنند . یا ادای حکومت داری را در بیاورند. یک نمایشگاه صنایع دستی در کابل افتتاح کرده‌اند ، ظاهرش بسیار قابل قبول غرفه‌هایی پر از صنعت دست و مواد و تولیداتی که زحمت کارگران در صنایع دستی ست همراه با تولیداتی که زنان تولید کرده‌اند ، آنها حتا زنان تجارت پیشه را هم مثلاحمایت کرده‌اند. برایشان غرفه و دکان داده‌اند و نامش را هم نمایشگاه ارزان بازار گذاشته‌اند، فرصتی که بیایند و تولیدات را بفروشند ، اما تنها یک مشکل وجود دارد، خط مشیی که تا امروز آن را دنبال کرده‌اند . جداسازی جنسیتی، مشتری های زن فقط باید به غرفه زنان بروند و مشتری های مرد فقط غرفه مردان . حالا فروشندگان زن می‌گویند هیچ زنی از آنها خرید نکرده چون پول ها در جیب مردان است و زن‌ها اجازه و اختیار پول و پیسه مردان را ندارند در کشوری که زنان اجازه کار ندارند پس پول و پیسه هم ندارند که خرج کنند. اما در غرفه مردان چه خبر است آنها هم چیزی نفروخته‌اند در بخش فروش لباس ،فروشندگان با لبخند تلخ می‌گویند وقتی زنی اینجا نیست مردها چطور می‌توانند برای زنی که همراهشان نیست لباس بخرند؟ وطن به یک سیرک بزرگ تبدیل شده، جامعه شناس‌ها نگران هستند با حذف زنان از سطح جامعه خطر بزرگ‌تری مردان جوان را تهدید می‌کند و یا پسران جوان را و آن آمرد بازی و شاهد بازی یا بچه بازی ست . چیزی که از دیرباز وجود داشته و حالا تشدید شده است ،جامعه‌ای که زن نبیند ناچار بسوی بچه‌های جوان و کودکان کشیده می‌شود این را از توییت ‌های فرمانده طالب می‌توان یافت ، وقتی که توییتر را بتازگی در گوشی نصب کرده بود و اشتباها خیال می‌کرد بخش توییت مثل گوگل بر یادداشت های یک مهاجر افغان...
ما را در سایت یادداشت های یک مهاجر افغان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3vebbikasf بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 16:29